پنجشنبه 18 بهمن 1397
پنجشنبه دعوت بودیم خونه ی شهناز خانوم ، یاسی عزیزمم کلی شیرین زبونی می کرد 😍 پیروزی یاسمین : یاسی داشت تو کیف مامانی دنبال یه چیزی برای بازی می گشت ، که یکدفعه اب نبات چوبی قدیمی رو پیدا کرد ، حالا هی از یاسمین اصرار و از مامانی جواب نه ، چون ابنبات ممکن بود خراب باشه و در اخر ازترس ابرو تومهمونی یاسی جونم یک هیچ مامانیشو برد 🤣 یاسمین جونم و شعر هایی که بلده : در عکس بالا یاسی جونم درحال خوندن شعر السا : لری گو لری گووووووووووووووووووو لرررررریییییییی گووووووووووووووو لریییییییییییییییییی گو لری گو 🤣 ...